جدول جو
جدول جو

معنی ابن فرحون - جستجوی لغت در جدول جو

ابن فرحون
(اِ نُ فَ)
ابراهیم بن علی بن ابی القاسم بن محمد بن فرحون یعمری. فقیه و مورخ مالکی. اصل خاندان او از قریۀ ایان از اعمال جیان اندلس است و مولد او بشهر مدینه بوده است. اساتید او گذشته از پدر و عم، ابومحمد شرف الدین اسنوی و جمال الدین دمنهوری و محمد بن عرفه است. در 792 ه. ق. بزیارت خانه و از آنجا به مصر رفته و همان سال سفری به دمشق کرده و در 793 بمقام قضای شهر مدینه منصوب شده است. او مردی پارسا بوده و بیشتر بتلاوت قرآن و ادعیه وقت می گذاشته است. وفات او به سال 799 بوده است. او راست: تبصرهالحکام فی اصول الاقضیه. مناهج الاحکام در فقه مالکی. الدیباج المذهب فی معرفه اعیان علماءالمذهب که آنرا طبقات المالکیه و طبقات علماءالعرب نیز نامند و در آن شرح حال 630 تن از فقهای مالکی آمده است ودر فاس و هم قاهره به طبع رسیده است. دررالغواص فی محاضرهالخواص در مشکلات فقه مالکی. تسهیل المهمات فی شرح جامعالامهات و آن شرح کتاب ابن حاجب است در فقه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ فَ رَ)
شهاب الدین ابوالعباس احمد بن فرح بن احمد لخمی اشبیلی شافعی. مولد او به اشبیلیه به سال 625 ه. ق. و در 646 اسیر فرنگ شد، و از آنجا بگریخت و به مصر و شام رفته بفراگرفتن علم و ادب پرداخت و پس از آن در شهر دمشق اقامت گزید و در جامع اموی بتدریس اشتغال ورزید و آنگاه که مشیخت دارالحدیث نوریه بدو عرضه کردند از قبول سر باززد. او را شاگردان بسیار در حدیث بود مانند دمیاطی و نابلسی و یونینی و برزالی و مقاتلی. وفات او در 699 بوده است. او را قصیده ای است به نام منظومۀ ابن فرح مشتمل بر بیست بیت و در آن اصطلاحات محدثین را بکار برده است و مطلع آن این است:
غرامی صحیح و الرجا فیک معضل
و حزنی و دمعی مرسل و مسلسل
لغت نامه دهخدا